قلم چی!

قبلا یکبار اختیاری واسه مراقبت آزمونهای کانون فرهنگی رفته بودم!ولی ایندفه به خاطره التماس دوستان(پیمان!پاشوگمشو بیا!)مجبوری رفتم!

از شبه قبل از دست مکتب خونه ی گهمون! اعصابم اینقدر خرد بود که فقط دوست داشتم اونجا یکی گاف بده! تا مثه سگ پاچشو بگیرم! شاید چون می خوام بعدا پاچه یکی و بگیرم؛مثه سگ!(تهدید نیست!خبریه!).......ولی دیدم به من نمیاد!شروع کردم به کتاب خوندن! وسطش مدیر اون منطقه اومد گفت: مراقبه بچه ها باشین!گفتم چشم ببخشید!بعد که رفت ؛گفتم تو یکی خف!اعصاب ندارم!(جوون بود)....فقط  کلمو پایین انداختمو  به همه چی فکر کردم! با این اوضاعم ملت اصولا تابلووو!

خلاصه آخرش اندکی مال دنیا گذاشتن کفه دست(معادل N دلار آمریکا) و احتمالا به دوستم گفتن از سری بعد اینو نیار!چون یکی باید مراقب خودش باشه!

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:00 ب.ظ

صد نامه نوشتیم و جوابی ننوشتی / این همه که جوابی ننویسی جوابی است آقا پیمان

دختر رویاها یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:34 ق.ظ http://www.adamaak.blogfa.com

آره رفتیم فدک پیاده هم رفتیم از خونه ی ما تا آخر فدک ولی پدرمون در اومدا......ولی حال داد.من بودم با خاله فاطی و خاله های سهیل و یه عالمه آدم دیگه که تو نمیشناسی جات خالی خیلی خوش گذشت......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد