فیلم فجر

با زوره بازو! بدون بلیط قاطی جمعیت رفتیم داخل سینما و رو زمین نشستیم واسه اینکه اخراجی ها رو تو جشنواره ببینیم!و نشست بعدش با کارگردان!(ده نمکی)

ما به شخصیتای فیلم خندیدیم نه به جنگ!پس بی خود یکی از تو جمع(حتما با یکم ریشه به زور دراومده!) از ده نمکی می پرسه شما عوض شده اید یا عوضی؟؟که جنگ رو به سخره می گیرید!!نه برادر من!ما به جنگ نخندیدیم!من با همین چشام دیدم بچه ای رو که پدرش بعد از ۱۷ سال شیمیایی بودن فوت کرده بود وقتی به شلمچه رسید چطوری خودشو می زد!!من با همین پاهام تو خرمشهری راه رفتم که هنوز رد گلوله ی تانک رو دیواراش مونده بود!من با همین دستام مینه خنثی شده ای رو دستم گرفتم که حتی از خنثی بودنشم می ترسیدم! اگه قراره چیزی مسخره بشه پچ پچه مرگ تو واژه ی احمقانه ای به اسم جنگه!!نه برادر من !من از ده نمکی دفاع نمی کنم!هنوز به خاطر فیلم فقر و فحشا و مرغ و سی مرغش بهش ایراد می گیرم!به استفادهی ابزاری از جنگ و شهید و شهادت بعد از جنگم کار ندارم!ولی می تونم از خودم دفاع کنم!ما فقط به کاراکترهایی خندیدیم که هرکول و آرنولد نبودن که با یک کلاشینکف نودتا عراقی رو بکشن و یا اینکه سیرو سلوک عارفانه ای رو یک شبه تو جبهه های جنگ طی کنن!!پس اون چیزی که مسخره شد فقط تو بودی با اون سوال احمقانت!

   

  

آندو

قبل از جام جهانی به خود اکبر میثاقیان گفتم آندرانیک فقط اروپاست!گفت ایشالا!..............اکبر آقا ببین که شاگردت گل کاشت!تنها کسی که بعد از بازی با آنگولا افتاد رو زمین و گریه کرد.

وقتی مدتها فقط نشستی رو سکوی تماشاچیا خیلیا مسخرت کردن!ولی تو فقط تو جواب می گفتی سعی می کنم بیشتر تلاش کنم من اینجا اومدم فوتبال بازی کنم!........اینکه ترکیب ثابت باشی اونقدر مهم نیست!مهم اینه که تو از سطح فوتبال ابومسلم رفتی لیگ جزیره!خفن ترین لیگ دنیا!و تو کمتر از ۶ ماه تو تیم هفته بودی...........این فوق العادست!این یعنی اینکه تو ظرفیت اروپارو داشتی نه اینکه مثل خیلیا منتظر باشی قلب عربا واست بتپه!(روشنفکر فوتبالی)....برو که داری خوب می ری!کمتر فوتبالستی تو مملکت داریم که اینقدر بی ادعا تلاش کنه!.....از رو سکو رو نیمکت!............از رو نیمکت تو زمین...........ترکیب ثابت........بهترین بازیکن میدان..........تو تیم هفته.........سن ۲۴!...................حالا حالا ها باید بهت افتخار کنیم!.......................پسر تو اسوه ای!

این و آن!

                                                 

سفرنامه!

اینجا محل سکونت آغا محمد خان قاجار!پارکینگ بزرگ!عشق مترو!..................تنها جایی که شهرداری تو اتوبوسش کتاب گذاشته بود!

"پایتخت ایران"

خانه می تکانیم!

گفتیم دستی به سر و روی (استعاره از قالب!)مملکت خویش به کشیم! ................ما کوله بار سفر بستیم!

بسیار سفر باید!

از بچگی مارکو پلو رو با راننده های اتوبوس دوست داشتم!چون همش تو سفر بودن.....

توجه فرمایید .....توجه فرمایید....اینجا تربت خیام و عطار!قلب نیشابور!وسط دانشگاه آزاد نیشابور!.................اولین سفر دانشجویی (حالا به هر بهانه ای)

همش مقایسه می کنیم!

عاشورا

امروز شلوغی زیاد نذاشت سوژه ها خیلی تو چشم بیان!(برعکس چیزی که تصور می شه!)ولی ۴ ساعت پیاده رویش با شکمه گرسنه و چشمای خوابالود به تجربش می ارزید!

۱ـ قبل از اینکه کسی بفهمه داری عکس می گیری عکستو بگیر؛
۲ـ از بچه ای که شال عربی دوره سرش بسته و یا تو کالسکه خوابه یا بغل باباش,عکس نگیر؛
۳ـ آمادگی جسمانی نقش مهمی داره!چون باید از دارو درخت و داربست و ستون و...بری بالا!
۴ـ اگه دوربین دستته می تونی سواره وانت پلیس شی!!
۵ـ دفاع شخصی هم می تونه کاربرد داشته باشه!چون تو اون شلوغی یکی با زنجیرش ناخواسته خوابوند زیره گوشم!!
۶ـ تنها نرو!(کی بهتر از درویش خان؟!) امکان داره از کسی که عکس می گیری کتک بخوری!
Nـ لذت این کارو به کله دنیا نفروش!