دستت طلا ای ژن!

کم کم تو فکر اینم کلا اینجارو جمع کنم! نا سلامتی دات کام گرفتم! این قضیه منتقل کردن اینجا به اینجا! به همون ژن عقب انداز* بر می گرده! این ژن هرچی هست! یهویی از این ژنای نهفته بوده که نسل به نسل گشته تو من حال کرده فعال بشه! همچی از جون و دلم داره فعالیت می کنه! این انتقال از اینجا به اینجا هم زیر سره ژن آباو اجدادی و اون نفر آخری که این ژنه توش فعالیت کرده، بوده و هست و خواهد بود! به هرحال این دنیا شاید کسی ندیدش و کلا تو هر قرن و دوره ی تاریخی ای که زندگی کرده فامیل محسوب می شه ولی اون دنیایی ام هست! ....... سعی می کنم یه روز از این روزا که خورشید خانوم مهربون سرشو از پشت ابرا بیرون می کنه به طور کامل اینجارو تعطیل کنم و فقط تو آرتوش دات کام باشم! الان فتوبلاگ مربوط به آذرشو درست کردم و بدم نمیاد اگه کسی سر می زنه یه نظری در موردش بده تا آمار درستی از وضعیتش بدست بیارم.

* منظور کارو عقب بندازی!

غزه

تو هیچ کدوم از دورهای تحصیلی صحبتی از نقشه اسرائیل نشده.

                            


تاسوعا و عاشورا!

مشهد و اطراف حرمش تو ۲ روز تاسوعا و عاشورا دیدنی ترین مکانییه که می شه رفت.... از بعد اومدن دانشگاه،پرسه زدن اطراف حرم تو این ۲ روز جزوه رسومات شده! به هرحال خاطره فلکه آب اتفاق جالب امسال بود و سال ۸۷ و از اطراف حرم عکسی نگرفتیم!

* احتمالا فردا رو به مناسبت حجم وسیعی از تلمبارجات! و اینایی که بهش می گن امتحان باید تو خونه بود و خوند و خوند و خوند!

اوضاع غزه!

جنگ در هرحالتش محکومه! حرکت های این چند روزه تو مشهد جلوی کنسولگری عربستان و دفتر یونیسف، حرکت نمادین اعزام به غزه جلوی فرودگاه و کلا واکنش های دولتی و غیر دولتی تو این چند روز و از طرفیم احتمال طولانی شدن این جنگ، و همینطور انتظار برای واکنش اوباما به این جریان بعد از روی کار اومدن، همه و همه قضایایی که واجبه دنبال کردنش تو این دنیای خیت و  زمان خیت تری که خدا پای ماهارو به زمین باز کرده!

دعوای عکاشی!

همیشه وقتی پای نقاشی وسط میاد یک صحبتی ام درباره عکاسی می شه،این تصور وجود داره که اختراع(یا کشف!) عکاسی برای کشتن نقاشی بوده! خلاصه هرچی هست زیره سره گالیله و اختراع اون اتاق تاریکشه! قبلا اینجا درباره عکاشی نوشته بودم که تقابل عکاسی و نقاشی بود حالا تو رونمایی کتاب فرشچیان یک جمله باحال درباره مقایسه نقاشی و عکاسی گفته شده:"نقاشی مثل سماور نیکلای روسی با ارزش است و عکاسی مثل قوری برقی. سماور نیکلا این خاصیت را داشت که از زمان جوش آمدن تا به اصطلاح چهارقل شدن،هفت نوع موسیقی را می نواخت.*" باحال بود جملش! اون چهار قل زذن و نواختن هفت نوع موسیقی به اون همه استعداد و ترکیب رنگ و صبر و حوصله نقاش بر می گرده و احتمالا اون نیم قل و نواخته شدن یک نوت سیاه چهارلاچنگ نگفته شده به صدای شاتر یک کنن 30D ! 


*روزنامه اعتماد_ سخن باستانی پاریزی

هیجان انگیز!

 کبریت پرخطری، بمب، ژ3! این دوروبر نیست؟........... من هوس خطر کردم!

شب یلدا

یلدا یعنی انار، هندونه، سیب سرخ. شب یلدا قرار این شد که تو میوه فروشیا برم و از میوه های شب یلدا چنتا عکس بگیرم، این جریان مصادف بود با سرو کله زدن با جماعت میوه فروش.... آدمایی که قاعدتا احساساتی تر از قصابان! تعصب و غیرت نسبت به میوه تو همشون بود! اگه می خواست با یک هندونه عکس بگیره باید با چنتا ضربه مطمئن بشه هندونش قرمزه! یا وقتی می فهمه قراره از سیباش عکس گرفته بشه حتما باید یه دستی با دستمال به سرو روشون بکشه! یا انارای تو عکسا  باید تاجشون به طرف دوربین باشه! اونا با اینکه علایقشونو می فروختن ولی مشخص بود میوه هاشونو واقعا دوست دارن! عکس زیرم مربوط به اینه که اجازه نمی دادن میوه ها تو عکس باشن تا خودشون یه عکس دست جمعی نگیرن!