گستاخ!

قضیه ی کوزه و کوزه گر! نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت! سوتکی! کودکی گستاخ و بازیگوش! و خواب خفتگانه خفته را آشفته تر سازد! نمی دونم حالا چه ربطی داشت! شاید کودکه گستاخه بازیگوش! به هرحال این کودک گستاخ باید انتخاب کنه! چند روزه که باید فکر کنه! چون موافقت شد با درخواست انتقال!

-مربی وطنی!نسل سوخته ی فوتبال! نتیجه ی وطنی! ژنرال!

ندارم!

حوصله آپ ندارم!

واسه خودم نوشتم!

یکروز گفتم یک سال با تمام اتفاقایی که بود! امروز می گم راضیم,راضیم از این که قاطی یک بازی(از روزه اول گفتم بچه گانه) نشدم ! راضییم که کم نذاشتیم ! امروز که می گم بسه! هیچی کم نذاشتیم همه چیو مرتب کردیم و حالا می گیم ۱۰ روز! از روزه اول دنباله مجرم نبودیم!‌فقط خواستیم برنده باشیم! امروز هستیم بیخیاله همشون!خوشحالم از اینکه دیدم فرهاد جای جاش چقدر مرده! راضیم از اینکه اونقدر رک بودم جواب "نمی دونم" بشنوم!! همه این جریان تموم شد! همه چی سره جاش از طرفه ما درست نشسته بود که قرار شد تموم شه! خوشحالم چون تو یک جریانه احمقانه ام برندم! چون ضرری نه خودمون دیدیم نه گذاشتیم کسی ببینه! از کله جریاناتو اتفاقاو صحبتا و مشغله ذهنی تو این همه وقت ناراحت نیستم! چون نشون دادیم هیشکی مثه ماها نیس! اونقدر قشنگ بازی کردیم که نه مسخره بشیم نه بزاریم از طرفه ما ها چیزی بشه! نه لیلی به لالای کسی بزاریم نه بزاریم کسی از طرف ما کسه دیگه رو اذیت بکنه!نه منت سره کسی داریم نه ناراحتیم از تمام این چیزا! فقط می دونم قرار شد تموم بشه!همیشه همه راهه درستو غلطو می دونن مسله سره راه درسته! راضیم که راهه درستو انتخاب کردیم! اینا رو فقط واسه خودم نوشتم! هیچکسم نفهمید! فقط واسه خودمو این شهرآشوب! فقط!

-ازحرفی که زدم خوشم نیومد! واسه همین خط کشیدم!

اندر حکایت فراغت!

تابستونم تابستونای قدیم! لا اقل آدم می دونس چی می کنه.به زور کلاس زبان, الاف,سروکله با اینو اون! عجب دورانی! آدم عذاب وجدان می گرفت تابستون تموم شده!(صرفا از این عذاب وجدان می گرفت که با عظم و اراده ای راسخ فلان کار و فلون کار! بعد آخرش هیچ کدوم! مختص یک سالم نبود! هرسال!(کلن ربطی به تابستون نداره,مهم تعطیلاته از هر نوعش!)) هرچی زمونه عوض می شه این یکیم عوض می شه! حالا عذاب وجدان می گیری که شروع شده.(البته که فرمالیتس!) ولی به هرحال ما هم قاطی مرغا! تابستونت مبارک!

ـ آقا از یه طرف می گن سیب بندازی هوا n تا چرخ می زنه! از یک طرف می گن قطاری که حرکت می کنرو سنگ می زنن! ای بابا! چه سنگی؟ چه چرخی؟!(اصلا این دوتا به هم هیچ ربطی نداشت!)

تاثیرگزارترین ها!

-بچه که بودم بابام کلی از شعرارو بهم یاد داده بود! ای ایران,الاهه ناز, مرا ببوس.......
-زیاد تو کوچه ها می گشتم و با آدمای مختلف سرو کله می زدم!(می گفتن لات! دیده بودم به بچاشون می گفتن!)
-ریاضی! به خصوص هندسه! دیده ریاضی یعنی دیده منطقی!
-هندبال! جذاب ترین! مرفه ترین! محبوب ترین ورزش! کمرم مصدوم شد! خط خوردم! دیگه بازی نکردم!
-تو گوشی که سال سوم راهنمایی از معلم حرفه و فن خوردم!
-بابام....شک نکن!
-سینما و فیلم! اونجا رویدادهایی و می بینی که شاید هیچ وقت تجربه نکنی!
-سفر مادر به بلاد کفر! چند ماه تجربه زندگی بدون مادر!
-یک معلم ادبیات که کمکم کرد برم سراغه داستان نویسی( بعدها گفتن تو رده سنیت بهترین داستان نویس استان شدی!)
-یک هفته سفر به مناطق جنگی!
-عوض کردن مدرسه واسه کنکور!
-یک ماه صبح تا شب تو بیمارستان و سره و کله زدن با دکتر و پرستارو کلی آدم که ارزش آدم بودن نداشتن!
-عکاسی!  آدم دنیای اطرافو از یک زاویه ی دیگه نگاه می کنه! حتی وقایع رو!
-نمی تونم منکر این بشم ورود به دانشگاه یکی از تاثیر گزار ترین ها بوده ولی این تاثیر گزاری اون تاثیر گزاری نبود که انتظار می رفت! به هر حال این یک سال گذشت! با همه اتفاقایی که تو این یک سال بود!

درویش خان تبلیغ کرد ما نوشتیم! نیاز به دعوت نیس! هرکی خواست می تونه بازی و ادامه بده از تاثیرگزارترینها بنویسیم!

حدیث نفس!

_ خره درس بخون!درس! صلاحت تو اینه که بخونی
ـ بخوای نخوای باید بخونی! پس باید درست بخونی!
ـ مشغله اصلی آدم باید درس باشه! فکر آدم نباید مشغوله چیزی باشه! حتی بچه بازیه بقیه!
ـ آقا! گفتی درس می خونی!  باید بشینی بخونی!
ـ هر کاری خواستی می کنی! در کناره درس! نه به جای درس!
ـ درس درس درس.......

پ.ن: کلی ذوق کردم تو سایت Flickr عضو شدم!(البته که فیلترینگم واسه خودش معضلیه! هیچ دلیلی واسه فیلتر کردنش وجود نداشته! )

شولوا


-جدیدا کارایی که می خوام انجام بدمو می نویسم! حتی ریز ترینشو!
-بحث فیلم میشه می گم apocalyptica یا The departed
-امروز جزوه سره کلاس نوشتم اونم با ۲ رنگ!
-عکس ۱۶*۲۱ چه حالی می ده!
-این کاسه همون کاسس! آشم همون آشه! ترم دومم معجزه ای نشده اوضا همونه!! میان ترما نزدیکه!
- دمه صاحابه واژه آفرین! گرم( جدی گفتم!)

پ.ن:آدم وقتی می بینه کلی آدم با حال وسطه این شلم شولوا دورو برشن کلی حال می کنه!افتخار می کنه ( این واسه دیشب صبحه با کمتر از یک هفته تاخیر!!!) هیچی بهتر از دوستای خوب نمی شه! می شه؟؟