داربی مشهد

اولین تجربه داربی مشهد با اتفاقای جالبی بود! نزدیکه دقیقه ۸۰ بود که با صدای ۱،۲،۳ یکی از لیدارای ابومسلم صدای تبانی،تبانی... از جایگاه ابومسلمیها بلند شد! کل ورزشگاه داد می زدن :"خداداد،برگی زر تبانی،تبانی!". تو همین فاصله پیام گل و از رو پنالتی زد و چند دقیقه نگذشته بود که صدای تشویق اکبر میثاقیان کل ورزشگاه و برداشته بود! تلخ ترین صحنه زمانی بود که بعد از صوت آخر بازی مردم پشت نیمکت ابومسلم جمع شده بودن و شاهد این جریان بودم که مردم احساسی که همین ۲ هفته پیش بعد از بازی پرسپولیس کلی برگی زر و تشویق کرده بودن داشتن انواع ناسزاهارو بهش می گفتن و برگی زر تا رفتن آخرین نفر با دخالت پلیس، سرشو پایین انداخته بود و به زمین نگاه می کرد و شاید اینطوری دقیق تر گوش می کرد!

ساز های جدید شجریان

شجریان سه ساز جدید ساخته به اسمای "صراحی", "بم ساز" و "سنتور" که البته سنتور ساخته شده اصلاح شده سنتورای موجوده که به گفته خودش تو کنسرت,۴۰ ساله داره روش مطالعه می کنه. در واقع خیلیای دیگه بودن که تا حالا ساز جدید ساختن ولی هیچ وقت جایی برای تبلیغ یا پشتوانه درستی نداشتن و در حال حاضر تنها شجریان که این قدرت داره تا توجه همرو به این مسئله جلب کنه, چون از یک طرف نزدیک به ۳۰ ساله که هیچ سازی تو تلویزیون نشون داده نشده و از طرف دیگه ام هیچ جریان گسترده ای برای موسیقی سنتی بجز کنسرت های شجریان وجود نداره. برنامه هایی که برای باز کردن این باب و همینطور کارگاههای ساخت این سازها یا معرفی سازندگان سازهای جدید داره می تونه موسیقی سنتی خیلی جذاب تر بکنه. تنها کسی که در حال حاضر و تو این شرایط قدرت این کارارو داره فقط خوده شجریان, کامل ترین گفت و گوام در مورد سازهای جدیدش با روزنامه اعتماد کرده.  صدای بم ساز و توضیحات تو کنسرتشم تو box کنارگذاشتم.            

فوتسال

با اینکه بازی رو ندیدم ولی عجب حذف تلخی بود.

            

چند روز قبل از عصای سفید

چهارشنبه روز عصای سفیده و امروز به دوتا مرکز نابینایان به اسمای "امید" واسه آقایون و "تقوا "واسه خانمها برای هماهنگی رفتم که اگه بشه از وضعیتشون گزارش بگیرن. زنگ تفریحشون بود که رسیدم,خبری از حیاط شلوغ و بدو بدو نبود ولی کلاسا با راهرو مدرسه رو روسرشون گذاشته بودن ,بلند می خندیدن و داد می زدن. بسته به میزان بیناییشون دسته همو می گرفتن و تو راهرو راه می رفتن و باهم شوخیای جالبی می کردن. ناظم به نظر وقتی تو جمع اونا می رفت از جنس خودشون می شد و خبری از ابوهت ناظمی نبود چون صدای خندشون با صدای ناظم یکی می شد......شاید چون نمی دیدن اینقدر باهم مهربون بودن,وقتی نمی بینی ساختن دنیا دسته خودته,اونقدر دنیایه قشنگی تو ذهنته که حتی برات مهم نیست مسئولین مدرسه برنامه ای برای روز عصای سفید مخصوص تو ندارن.

ابومسلم-پرسپولیس

۲بار رفتم ورزشگاه برای عکس هر دو بارشم بازی پرسپولیس بوده! دیروز بازی ابومسلم پرسپولیس برگزار شد که پرسپولیس باخت و ابومسلم از بحران خارج شد! برگی زر هر کی و می دید از توپ جمع کن و آشنا و غریبه ماچ می کرد و تقریبا تو مسیر جاده به طرف شهرم ترافیک سنگینی بود چون مردم داشتن جشن می گرفتن. ابومسلم واقعا تیم محبوبیه و تماشاگرای تعصبیی ام داره,برعکس بازی پیام اینجا نصف بیشتر ورزشگاه مشکی رنگه عشقه رو می خوندن!......از یک طرفم کل ورزشگاه تو جو اومدن علی کریمی بود چون به هرحال علی کریمیه! از اونورم چون قرار بود لیست تیم ملی اعلام بشه و دعوای بین کریمی و دایی. اونقدر علی کریمی محبوب بود که عرفان اولروم اول بازی عکس یادگاری باهاش می گرفت. دو تا عکس که خودمم خوشم میاد اینه و اینه بقیش بازییه و دعوا سره توپ!زیادم نیستش!

- چقدر از این صدای آشغالا تو لوله جاروبرقی که الان زیره پامه خوشم میاد!

۲ سالگی!

۳ روزیه تقریبا از ۲ ساله شدن وبلاگم می گذره! بازم نشستم همه مطالب پارسالو خوندم.آرتوش نامه ی جالبی بود کلیاشم چرت و پرت بود! یک دامین artoosh.com ام گرفتم که هنوز پولشو ندادم فعلا ام رو Host یکی دیگه دارم یاد می گیرم جوملا چطوریه! یک چیزیم به اسم دیجیتال شهرآشوب درست کردم که زورم کنه در مورده آی تی بیشتر بخونم و پیگیر باشم!

مبل,لپ تاپ,وایرلس

 چهارزانو رو یه مبل نشستم و پشت لپ تاپ با wireless به دنیای خفن و پر زرق و برق اینترنت وصلم! صاحب خونه و همه افراد خوابن و من از ذوق وایرلس خوابم نمی برده. تو مسافرت 3 روزه به همراه مادر و خالمم که هرشب یک جا می ریم چون کیف سفر تلب(پ!)شدنشه!به خصوص اگه صاحبخونه به خاطر نیازش مبل و لپ تاپ و وایرلس که از عوامل تلپ(ب!) خیزن داشته باشه!......با این سه تا موجود یک ساعتی که همدمم,لپ تاپه با اینکه قدیمیه صدای تانک نمی ده واسه همین دلم واسه پی سی مون تنگ شده چون لذت پی سی به صدای مردونه فناشه و تلق تولوقه صفحه کی بوردش! وایرلس چون سیم نداره آدم فکر می کنه یکی داره سره کارش می زاره! لذت لم دادن موجودی مثل منم رو دوش مبله!