بعضی وقت ها از بزرگ شدن خودم می ترسم! وقتی می بینم برای وارد شدن به دنیای بزرگا نیاز به قاطی شدن تو بازی اونارو دارم!  دوست دارم همیشه بچه ی گستاخی باشم! نه بچه ای که نشانی از بزرگی داشته باشه و نه بزرگی که درکودکی خودجا مونده باشه! بچه ی گستاخی که آگاهانه بدونه کی نیاز به بزرگ شدن داره و کی فراری از بزرگ شدن! دوباره یاده شازده کوچولو افتادم: این آدم بزرگها خیلی خیلی عجیبا !

"Neko, we’re with you”

 این عکس جواد نکونام رو لباس ۱۱ بازیکن اصلی اوساسونا حرکته جالبی بود جدا!

         

پ.ن: بابا حالم خوبه والا! فقط جدیدا دکتر زیاد می بینم! اونم از چند وقت دیگه نمی بینم! (‌ مرسیی از هرکی احوال پرسید و دعا و نذر و قول کمپوتو و ساندویچ صدفو! تجویز و همدردی و پیگیری و ..... آدم هوس می کنه زیاد چیزیش بشه!)

عملی!

الکی الکی دکتره گفت نیاز به عمل داره! گفتم الان؟ عمل چیه آقای دکتر؟! لااقل بعده میان ترما! گفت باید بشه! چطور تا الان متوجه نبودی؟!! 

پ.ن: از الان دارم فک می کنم آدم تو بی هوشی چی می بینه!