۲ هفته گذشت

یاده دوستای دبیرستان بخیر هرکی افتاده یک گوشه......از هند گرفته تا تبریز!قلمرو حکومتی 402 شده:کارناتاکا ؛مشهد؛ بجنورد؛ بیرجند؛ چابهار؛ تهران؛ کاشمر؛  تبریز؛.......ولی این دو هفته خیلی هم بد نگذشته به هر حال محیط تازه است زمان میبره ولی کم کم دارم عادت میکنم.
امروز کنفرانس زبان داشتم.مثل مرد نفر اول داوطلب شده بودم؛ کلی مطلب جمع کرده بودم.می خواستم از اتم بحث و بکشونم به انوشه انصاری!!کلی مطلب روی تخته ساعت قبلش نوشته بودم.......ولی خورد تو پرم.شرایط طوری شد که فقط در حد کتاب یه چیزایی گفتم و تموم...!البته استاد راضی بود.نمره کامل رو هم داد ولی.....
استادمون زنه .خیلی استاد خوبیه من که قبولش دارم....روز اول که اومده بود ابهتش همه رو گرفته بود!از 2 روز مونده به کلاس همه هول ورشون می داشت که زبان چی داریم؟ولی با اینکه هنوز 2 هفته بیشتر نگذشته اینقدر با بچه ها صمیمی شده که همه واسه زبان روز شماری میکنن!البته هنوز ابوهتشو از دست نداده!قرار شده بعد از ماه رمضان یک جشن مجازی براش سر کلاس بگیریم......حتما خوش میگذره..

دشت دوم!

دیشب امتحان داخلی علایم رانندگی داشتم.با اینکه کتاب 50000ریالی !!رو لاشو وا نکرده بودم به برکت دوستان به خیر گذشت.البته خود افسر فهمید که خر لخت را پالانشو بر نمی دارند؛ واسه همین  پسرهارو آزاد گذاشت. دخترها هم که مثله همیشه درسشون و خونده بودن ولی اگه اون چنتا  رو نمی رسوندن همه پسرها از یک طرف افتاده بودن !خدا عمرشون بده.آخ چی میشد کنکور هم اینطوری برگزار میشد؟در فضایی دور از استرس و صمیمی!!.نه اینکه فکر کنی تمام این آدمه دارن سوالا رو مثل بلبل جواب میدن وفقط تویی که......با اینکه خبر داری؛خروار نمک مثقال نمک..همه مثل همن!..

دشت اول

اصل اول:اصلا مهم نیست چند نفر وبلاگمو می خونن.
اصل دم:اصلا مهم نیست چه کسایی وبلاگمو می خونن.
اصل سوم:اصلا مهم نیست من در چه ضمینه ای وبلاگ مینویسم.
اصل چهارم:اصلا مهم نیت روزی چند نفر نظر میدن.
اصل پنجم:اصلا مهم نیست اون چند نفر چی نظر میدن!!!(یک لحظه جوگیر شدم فکر کردم بر منصب قدرتم!)
مهم اینه که من از دست پیشامدهای روزگار به آرتوش؛ پناه آوردم.همین!

وبلاگ!!!