می لنگه+لطفا نیت کنید!

خیلی بی خیال شدم!می دونم یک جای کار داره می لنگه......من قول داده بودم به خاطر مشکل شخصی که داشتم!حداقل سال اول دانشگاه و درست درس بخونم!......نمی دونم,شکی درش نیست که بزرگترین ایراد از خودم بوده ولی.......شرایط اصلا مطلوب نیست!نمی خوام باورم بشه با اینکه ۲ ماه بیشتر نگذشته من ناراضیم!یعنی من یک سال از عمرمو به خاطر اینجایی که الان توش وایسادم تلف نکردم!........اشتباه نشه!من همیشه گفتم,تو سخت ترین شرایطم می تونم زندگی کنم,حتی تو کارتون!ولی برام مهمه کیا دورو برم باشن!ایراد من از مسولینه دانشگاست تا خودم!......یعنی شرایط برای ایجاد علاقه و انگیزه فراهم نیست!آدم باید احساس پیشرفت بکنه!که نمی کنه!.........من احساس پسرفت می کنم!یعنی احساس می کنم دارم روز به روز بی خیال تر می شم!که نباید بشم !........................دوای درد این لنگیدن دست خودمه!یعنی باید سعی کنم وابسته نباشم!حالا که شرایط اینطوریه رو پای خودم وایسم!...........شاید یکی از دلایلیم که رفتم موهامو اینقدر کوتاه کردم همین بود!همین بود که به خودم یاد بدم که بتونم واسه چیزای مهم تر از یک چیزایی بزنم!تقریبا می شه گفت این کار هیچ دلیله دیگه ای نداشت!....پس قدم اول رو برداشتم......................بی خیالی بسه! 

تنها کاره مفیدی که هفته قبل کردم این بود که بالاخره با مهدی زایمان کردیم!!!!به آرزوی سه سالمون رسیدیم و اولین فیلم کوتاه ۲ دقیقه ایمونو با کمک یکی از بچه های دیگه ساختیم!برای اولین بار بد نبود,ولی جونمون در اومد!....................لطفا نیت کنید!(اسم بچمونه!)

نظرات 4 + ارسال نظر
unknown دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 04:57 ب.ظ

سلام.... چه عجب ...
شرایط رو خود ادما بوجود میارن ..و هیچ کس هم جز خود ادم باعث سقوطش نمیشه ...تو چه اینجا میبودی چه جای دیگه شرایط باز هم همین بود ....موهات اینقدر واست مهم بودکه باعث ایجاد انگیزه شد........... اتفاقا بدم نشده....
در ضمن تبریک بخاطر قدم نورسیده امیداورم خوش بمن باشه برای فیلمهای بعدی .....
و اینکه می خوای در مورد یه اتفاق بنویسی که بقییه هم بخونن.. واضحتر بنویس اینقدر لقمه رو نپیچون دور سر خودت وبقیه بذار بفهن چه اتفاقی افتاده تا نرن سر کار... که اگه تونستن کمکت کنن البته اگه بخوای دستت رو به جایی بگیری بلند بشی و کمک دیگران رو قبول کنی....
فعلا ...بیشتر تلاش کن

مهدی چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:51 ب.ظ http://donafari.persianblog.com

نظری ندارم !

دختر رویاها چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:27 ب.ظ http://www.adamaak.blogfa.com

سلام پیمان....تو چرا اینقدر نا امیدی بچه؟!!!از تو بعیده آخه پیمان .....من به تو ایمان داشتما......نکن دیگه این کارو....راستی بابت فیلم کوتاه هم بهت تبریک می گم.....آفرین....دوست داشتی به منم یه سری بزن خوشحالم می کنی...منتظرتم....دیگه هم نبینم از این چیزا بنویسیا

ای گز شنبه 18 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:08 ب.ظ http://egez.blogfa.com

پیمان عزیزم
شرط زندگی این است: من مینوانم
تغییر از بزگترین اصول زندگی است
باید خودت را با شرایط سازگار کنی
نه شرایط را با خودت سازگار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد