گذشته!

زمانهایی می شینی و به این فکر می کنی که یک داستان قضایاش از کجا شروع می شه! همینطور هی مرور می کنی و مرور می کنی! مثل یک داستان کتاب یا نوشته!

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:53 ب.ظ

اوهوم ...گاهی کلی از مرورش شاد میشی ..گاهیم دیگه دلت نمی خواد اصلا باشی!!!!‌
ولی حیف که نمیشه نبود ...فقط باید شنید بی خیال .. بزرگ نکن .. به تو چه .. حیفه...فراموش کن..گذشت کن و از این خذعبلات قشنگ و عملی فقط در حرف

مرتضی شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 ب.ظ

و آخرش هم بی نتیجه میمونه...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد