توی یک موسسه قرار بود یک دوره کلاس عکاسی راه بیفته,توی بحث تبلیغات مسئله وب سایت مطرح شد و همه متفق القول عقیده داشتن که وب سایت و مانورایی که بعدا توی سایت می دیم نتیجه می ده! خیلی خوشحال امروز با مسئول و کسی که مجوز موسسه به نامش بود که گویا از کاندیداهای دوره 6 مجلس بوده که رای زیادی نداشته, نشستیم پای صحبت که برنامه از این قراره! اینجا رسید نگاه کرد و گفت وب سایت یک چیزه قدیمی شده!! گفت ایده ی نو! دست کرد تو جیبش یک تبلیغه موسسه ی کنکور از تو جیبش درآورد که نوشته بود sms بزنید جایزه بگیرید!!!!! شروع کردم و در مورد اینترنت! دنیای مجازی!دید آی تی!بانک اطلاعاتی!محصول مجازی!حذف مکان زمان!موفقیت سایت عکاسی!نداشتن رقیب تو این حیطه تو شهر! برنامه چهارم توسعه!(جو گرفته بودم کلا!) همینطور گفتمو واسه تجربه ی اول توی یک جای تقریبا رسمی خودمم مونده بودم چطور دارم تف می دم! آخرش گفت: بهرحال شما جوونید انرژی دارید! من ۳ تا ایمیل دارم تو اینترنت! در جریانم این مسائلو! ایده ها خوبه نو باشه! خلاصه از اونوقت دارم به این فکر می کنم که لابد باید دنبال یک چیزی به اسم روانشناسی آی تی باشم! یا اینکه مثلا چطوری مهره مار آی تی داشته باشید! یا آی تی را با غورباقه قورت بده!
ـ چشم شیدا دعوت به بازی کرده که باید درباره کارای ۲۴ ساعت قبل از مرگت بنویسی! سخته ولی جالبه!
ای بابا با کله گنده ها می پری!
:دی
خوش به حالت! :دی
- خوب چرا بازی نکردی!؟!؟!
به نظرم وقتی یه وبلاگ نویس چیزی نمینویسه که زندگیش فراتر از مفاهیم انتزاعی شده باشه