خاطره بیمارستان!

قضیه از این قرار بود که برای عکس از چند قسمت بیمارستان باید می رفتیم که بعد از ماجراهای مجوز و ... بالاخره سر از اتاق عمل در آوردیم! البته ترجیحا هر اتاق عملی که خالی بود چون هنوز اونقدر کنجکاو نشدم که برکینافاسو! برم یا از اتاق عملی سر در بیارم که دارن کسی رو عمل می کنن!! قسمت جالب دیگه ماجرا اتاقی بود که بچه هایی که زودتر به دنیا میامدن نگهداری می شدن! من تا حالا بچه یک روزه از نزدیک یک دونه ام ندیده بود چه برسه به اینکه ۶ ۷ تا کناره هم باشن و همه چنتا دستگاه بهشون وصل باشه و زیر اون دستگاه یا هرازچندی دستشونو تکون بدن یا خمیازه بکشن! موجوداتی که اندازه کف دست بودن و چشای بازی نداشتن! .......... تجربه جالبی بود!
نظرات 1 + ارسال نظر
خانوم پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:43 ق.ظ

واییی کاش من اونجا بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد