قلم چی!

قبلا یکبار اختیاری واسه مراقبت آزمونهای کانون فرهنگی رفته بودم!ولی ایندفه به خاطره التماس دوستان(پیمان!پاشوگمشو بیا!)مجبوری رفتم!

از شبه قبل از دست مکتب خونه ی گهمون! اعصابم اینقدر خرد بود که فقط دوست داشتم اونجا یکی گاف بده! تا مثه سگ پاچشو بگیرم! شاید چون می خوام بعدا پاچه یکی و بگیرم؛مثه سگ!(تهدید نیست!خبریه!).......ولی دیدم به من نمیاد!شروع کردم به کتاب خوندن! وسطش مدیر اون منطقه اومد گفت: مراقبه بچه ها باشین!گفتم چشم ببخشید!بعد که رفت ؛گفتم تو یکی خف!اعصاب ندارم!(جوون بود)....فقط  کلمو پایین انداختمو  به همه چی فکر کردم! با این اوضاعم ملت اصولا تابلووو!

خلاصه آخرش اندکی مال دنیا گذاشتن کفه دست(معادل N دلار آمریکا) و احتمالا به دوستم گفتن از سری بعد اینو نیار!چون یکی باید مراقب خودش باشه!

دوستم!

اخباری از یک دوست قدیمی به گوشم رسید که کمرمو خرد کرد!شرمم میاد بگم چی شنیدم! نه! این دفعه نه اعتیاده!نه عرق خوری نه اینکه دچار عشق کاذب شده باشن!....................

پسر من خیلی نامردم!شاید ۵ ماه باشه درست حسابی صحبت نکرده باشیم!ولی بدون همیشه دورادور اخبارتو داشتم! می دونم این ترم چند واحد افتادی!حتی می دونم سره فلان کلاس چی به استاد گفتی!حتی چه نوع کتابی سره چه کلاسی می خوندی!............ این رسمش نیست! تو ریزه زندگیتو شاید فقط به من گفتی!ولی بدون خانواده با ارزش ترین جامعه تو جامعه کثیف ماست!